دانشجويان مديريت بازرگاني ورودي مهرماه89دانشگاه زنجان

حکایتی از حکومت داری و مدیریت کورش کبیر

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت:

چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.

کورش گفت:

اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟

گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت:

برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.

سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کورش رو به کزروس کرد و گفت:

ثروت من اینجاست. اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد



           
چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:کورش کبیر-مدیریت, :: 13:39
سيد مسعود شفيعي

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


خوش آمدید.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجويان مديريت بازرگاني ورودي مهرماه89دانشگا







ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 405
بازدید کل : 95848
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1